1 00:00:05,401 --> 00:00:08,134 «برگرفته از داستانی واقعی» 2 00:00:10,469 --> 00:00:13,263 ‫یعنی همینطوری برم بپرسم ‫«شلنبرگ» کجاست؟‌ 3 00:00:13,263 --> 00:00:14,556 ‫خدایا. 4 00:00:14,556 --> 00:00:16,015 ‫اون رو من می‌پرسم. 5 00:00:22,189 --> 00:00:24,858 ‫سعی کن اصلاً از صحبت فرار نکنی. 6 00:00:24,858 --> 00:00:27,569 ‫- حتماً. ‫- و بایست. نشین. 7 00:00:28,111 --> 00:00:30,489 ‫- باشه. ‫- می‌خواد تو رو تنها ببینه. 8 00:00:30,489 --> 00:00:32,198 ‫چی؟ تو با من نمیای؟ 9 00:00:32,198 --> 00:00:36,495 ‫تو داری می‌ری تا از ژنرال شلن‌‌برگ دستوراتی ‫که قراره اجرا کنیم رو دریافت کنی؛ همین. 10 00:00:36,495 --> 00:00:37,871 ‫فکرکنم حالت تهوع دارم. 11 00:00:37,871 --> 00:00:39,331 ‫بهتره نداشته باشی. 12 00:00:39,331 --> 00:00:40,415 ‫یه لحظه! 13 00:00:47,631 --> 00:00:48,882 ‫برو. 14 00:01:00,519 --> 00:01:01,520 ‫دوشیزه... 15 00:01:03,313 --> 00:01:04,565 ‫آقای شلن‌برگ. 16 00:01:05,816 --> 00:01:06,859 ‫بفرمایین بنشینید. 17 00:01:06,859 --> 00:01:09,069 ‫می‌دونم سرتون شلوغه؛ ‫نمی‌خوام مزاحم‌تون باشم. 18 00:01:09,069 --> 00:01:10,153 ‫راحت باشین. 19 00:01:11,154 --> 00:01:12,281 ‫ممنونم. 20 00:01:15,409 --> 00:01:17,286 ‫- سیگار؟ ‫- اگر امکان‌ش هست. 21 00:01:17,286 --> 00:01:18,704 ‫حتماً. 22 00:01:20,873 --> 00:01:21,707 ‫ممنونم. 23 00:01:25,836 --> 00:01:26,837 ‫باعث افتخارمه... 24 00:01:26,837 --> 00:01:31,008 ‫که قراره پروانه مالکیت قانونی ‫شرکت کوکو شنل رو بهش برگردونم. 25 00:01:31,633 --> 00:01:32,634 ‫تموم شد؟ 26 00:01:33,719 --> 00:01:34,720 ‫می‌شه... 27 00:01:36,305 --> 00:01:37,890 ‫واقعاً ازتون ممنونم. 28 00:01:37,890 --> 00:01:40,976 ‫خانواده ورتایمر از اوایل آغاز همکاری‌مون 29 00:01:40,976 --> 00:01:45,022 ‫یعنی 20 سال پیش دارن ‫ از من سواستفاده می‌کنن. 30 00:01:45,022 --> 00:01:47,107 ‫یهودی‌ان دیگه چه انتظاری داری... 31 00:01:48,025 --> 00:01:50,018 ‫اما می‌خوام درمورد مسائل ‫دیگه‌ای باهاتون حرف بزنم. 32 00:01:50,402 --> 00:01:53,197 ‫اشپاتز بهم گفت شما آقای ‫«وینستون چرچیل» رو می‌شناسین. 33 00:01:55,073 --> 00:01:56,074 ‫واقعاً؟ 34 00:01:58,285 --> 00:02:00,162 ‫- می‌شناسینش؟ ‫- بله. 35 00:02:00,162 --> 00:02:02,372 ‫- چند وقته؟ ‫- مدتی می‌شه... 36 00:02:03,207 --> 00:02:04,583 ‫خب یعنی چقدر؟ 37 00:02:08,711 --> 00:02:10,255 ‫راستش چند دهه‌ست. 38 00:02:10,255 --> 00:02:13,133 ‫از دهه 20 تا الان بارها ‫رفت و آمد داشتیم. 39 00:02:13,133 --> 00:02:17,304 ‫- با هم مسافرت رفتیم... ‫- یعنی اینقدر نزدیک؟ 40 00:02:17,304 --> 00:02:21,183 ‫آره بابا. آقای وینستون حتی یه‌بار این فرصت ‫رو داشتن که توی بغل من گریه کنن. 41 00:02:24,937 --> 00:02:26,438 ‫عالیه. 42 00:02:28,148 --> 00:02:29,274 ‫عالیه. 43 00:02:30,192 --> 00:02:31,193 ‫دوشیزه... 44 00:02:33,320 --> 00:02:37,491 ‫ازتون می‌خوام به‌طور مخفیانه ‫رابطه‌تون رو با چرچیل ادامه بدین. 45 00:02:38,909 --> 00:02:43,288 ‫- می‌تونید دیگه نه؟ ‫- راستش هرگز اونقدری درمورد... 46 00:02:45,040 --> 00:02:46,583 ‫رابطه‌مون صریح نبودیم؛ ‫نمی‌دونم. 47 00:02:48,168 --> 00:02:49,378 ‫چی رو نمی‌دونین؟ 48 00:02:54,800 --> 00:02:55,634 ‫نمی‌... 49 00:02:55,634 --> 00:02:58,220 ‫مگه نشنیدین گفتم که 50 00:02:58,220 --> 00:03:01,723 ‫بزودی قراره پروانه مالکیت قانونی ‫شرک‌تون رو به‌تون برگردونیم؟ 51 00:03:03,559 --> 00:03:06,061 ‫نشنیدین؟ نکنه نمی‌خواینش؟ 52 00:03:06,061 --> 00:03:11,149 ‫نه، معلومه که می‌خوام. ‫فقط ازش خبری ندارم و نمی‌دونم کجاست. 53 00:03:11,149 --> 00:03:12,776 ‫این‌چیزها رو بسپارید به ما. 54 00:03:13,569 --> 00:03:15,279 ‫هواتون رو توی این ماموریت داریم. 55 00:03:15,904 --> 00:03:16,947 ‫- ماموریت؟ ‫- بله. 56 00:03:17,948 --> 00:03:19,116 ‫عملیاتِ «مادل‌هت» 57 00:03:19,116 --> 00:03:22,286 ‫اسم رمزی شما از الان به بعد ‫«وست‌ونزر»ـه. 58 00:03:24,246 --> 00:03:26,999 ‫باید برین مادرید و اون‌جا ‫با چرچیل ملاقات کنید. 59 00:03:28,000 --> 00:03:29,835 ‫اشپاتز شما رو درجریان ‫بقیه اطلاعات قرار می‌ده. 60 00:03:32,671 --> 00:03:37,384 ‫شما قراره شخصاً این پیشنهاد صلح رو 61 00:03:40,095 --> 00:03:43,348 ‫به آقای نخست‌وزیر تحویل بدین و ایشون ‫رو متقاعد کنید 62 00:03:44,141 --> 00:03:47,561 ‫تا به آشوبی که توی آلمان ‫راه انداخته پایان بده. 63 00:03:50,105 --> 00:03:51,857 ‫اما من فقط یه طراحِ لباس‌ام. 64 00:03:52,649 --> 00:03:54,943 ‫خودت رو دستِ کم نگیر کوکو. 65 00:03:57,237 --> 00:03:58,238 ‫از پسش برمیای. 66 00:04:04,578 --> 00:04:05,787 ‫اگر این‌کار رو انجام بدی 67 00:04:08,373 --> 00:04:12,628 ‫تاریخ بیشتر از تمام لباس‌هایی که طراحی کردید، ‫این اقدام‌تون رو به خاطر خواهد سپرد. 68 00:04:15,631 --> 00:04:18,634 ‫این مهم‌ترین مسئولیت زندگی شماست. 69 00:04:19,697 --> 00:04:25,961 ارائه شده توسط رسانه پاپکورن تایم.:: www.PAPCORNTIME.com ::.اطلاع از جدیدترین آدرس پاپکورن تایم در اینستاگرام ما@papcorntime 70 00:04:26,600 --> 00:04:27,601 ‫چطور بود؟ 71 00:04:32,418 --> 00:04:39,751 ‫ترجمه از «آیــــدا» ‫::. Ayda.NDR .:: 72 00:05:24,095 --> 00:05:27,628 «ظاهر جدید» [ فصل اول / قسمت دوم ] 73 00:05:48,265 --> 00:05:49,266 ‫وقتشه. 74 00:05:50,475 --> 00:05:51,476 ‫بیا بریم. 75 00:05:59,776 --> 00:06:01,528 ‫دارم تمرین می‌کنم. 76 00:06:04,060 --> 00:06:09,060 {\an8}«هاوس» «بازداشتگاهِ نازی‌ها» 77 00:06:18,795 --> 00:06:20,881 ‫متولد ده بیست، عضو نهضت مقاومت فرانسه. 78 00:06:21,590 --> 00:06:23,717 ‫می‌گن چیزهای ارزش‌مندی می‌دونه. 79 00:06:32,184 --> 00:06:33,310 ‫اسمش چیه؟ 80 00:06:33,310 --> 00:06:34,394 ‫کاترین. 81 00:06:34,978 --> 00:06:36,605 ‫تا الان حرفی نزده؟ 82 00:06:36,605 --> 00:06:37,689 ‫نه. 83 00:07:00,337 --> 00:07:01,463 ‫کاترین. 84 00:07:03,549 --> 00:07:05,551 ‫یه لطافت خاصی توی اسمتـه. 85 00:07:11,223 --> 00:07:13,350 ‫مطمئنم که نمی‌خوای خودت ‫رو توی دردسر بندازی. 86 00:07:16,270 --> 00:07:18,939 ‫با حرف زدن می‌تونی به خودت کمک کنی. 87 00:07:24,152 --> 00:07:25,320 ‫و اگه حرفی نزنی... 88 00:07:28,490 --> 00:07:29,700 ‫اذیتت می‌کنم. 89 00:07:34,288 --> 00:07:40,043 ‫و تا وقتی که اطلاعاتی که می‌خوام رو ‫بهم نگی دست از اذیت کردنت نمی‌گشم 90 00:07:43,463 --> 00:07:44,464 ‫کاترین. 91 00:07:52,431 --> 00:07:54,766 ‫به‌نظرت تا الان کُشتن‌ش یا نه؟ 92 00:07:54,766 --> 00:07:55,851 ‫نه. 93 00:07:58,854 --> 00:08:00,397 ‫می‌خوان بدونن چی‌ها می‌دونه. 94 00:08:03,275 --> 00:08:04,776 ‫افراد تو نجات‌ش می‌دن... 95 00:08:07,988 --> 00:08:10,032 ‫اگه برده باشنش «هاوس» کاری ‫از دست‌مون برنمیاد. 96 00:08:10,908 --> 00:08:14,411 ‫اون‌جا تنها جایی‌ـیه که نهضت ‫هیچ نفوذی نداره. 97 00:08:15,078 --> 00:08:16,330 ‫«هاوس» ؟ 98 00:08:17,789 --> 00:08:20,167 ‫هیچکس جون سالم از اون‌جا به‌در نبرده. 99 00:08:23,712 --> 00:08:25,047 ‫خدا به دادمون برسه. 100 00:08:39,727 --> 00:08:42,523 ‫سال‌هاست با چرچیل حرف نزدم. 101 00:08:42,523 --> 00:08:45,442 ‫اصلاً معلوم نیست بخواد من رو ببینه یا نه... 102 00:08:48,070 --> 00:08:50,030 ‫این رو به شلنبرگ گفتی؟ 103 00:08:50,030 --> 00:08:51,949 ‫سعی کردم؛ اما من رو تحت فشار گذاشت. 104 00:08:56,703 --> 00:08:58,997 ‫کوکو؛ اونم الان خودش تو شرایط سختیه. 105 00:08:58,997 --> 00:09:01,291 ‫فقط می‌خواد جنگ تموم بشه. 106 00:09:02,793 --> 00:09:04,753 ‫اگه این‌کار رو نکنم چه بلایی سرم میاره؟ 107 00:09:06,922 --> 00:09:08,841 ‫باید چرچیل رو راضی کنی. 108 00:09:10,467 --> 00:09:12,010 ‫خیلی خستمه... 109 00:09:13,846 --> 00:09:15,764 ‫مشروب می‌خوام؛ خوابم میاد. 110 00:09:19,643 --> 00:09:20,894 ‫بریم توی تخت. 111 00:09:23,063 --> 00:09:24,189 ‫بهت نیاز دارم. 112 00:09:37,911 --> 00:09:39,788 ‫کریستین! بشین... 113 00:09:39,788 --> 00:09:42,624 ‫نوشیدنی میل دارین؟ 114 00:09:42,624 --> 00:09:43,709 ‫نه. 115 00:09:44,334 --> 00:09:45,586 ‫می‌خوام باهاتون حرف بزنم. 116 00:09:48,130 --> 00:09:49,131 ‫اون... 117 00:09:50,591 --> 00:09:52,968 ‫اون یارو عضو نهضت مقاومت... 118 00:09:55,262 --> 00:09:56,305 ‫اون گفت که 119 00:09:57,598 --> 00:10:01,602 ‫کاترین رو بردن «رو د لا پومپـه» 120 00:10:04,646 --> 00:10:05,981 ‫دارن شکنجه‌ش می‌کنن. 121 00:10:06,565 --> 00:10:08,942 ‫«هاوس»؛ اون‌جا رو می‌شناسم. 122 00:10:09,526 --> 00:10:10,861 ‫همه می‌شناسیم. 123 00:10:11,653 --> 00:10:12,821 ‫کاترین بیچاره. 124 00:10:14,489 --> 00:10:16,533 ‫اون‌جا هیچ کمکی به دادش نمی‌رسه. 125 00:10:18,368 --> 00:10:23,916 ‫همه‌ش به این فکر می‌کنم که توی این چهار سال که 126 00:10:23,916 --> 00:10:28,921 ‫برای نازی‌ها داریم طراحی می‌کنیم ‫چقدر باعث شدم شما اذیت بشین. 127 00:10:32,174 --> 00:10:34,259 ‫می‌دونم چه بار سنگینیه... 128 00:10:36,553 --> 00:10:40,307 ‫اما کریستین، همسرم یه دوستی داره 129 00:10:40,933 --> 00:10:47,147 ‫که مادر شوهرِ رئیس پلیس پاریس‌ـه. 130 00:10:47,731 --> 00:10:49,066 ‫شاید اون بتونه کمک کنه. 131 00:10:49,066 --> 00:10:52,069 ‫مثلاً پلیس فرانسه چیکار می‌تونه بکنه؟ 132 00:10:52,069 --> 00:10:55,489 ‫شنیدم نازی‌ها دارن پاریس رو ترک می‌کنن. 133 00:10:56,198 --> 00:10:58,534 ‫احتمالاً رئیس پلیس می‌دونه ‫این مسئله حقیقت داره یا نه 134 00:10:58,534 --> 00:11:00,160 چون زندانی‌ها رو هم می‌برن 135 00:11:00,160 --> 00:11:02,788 ‫رشوه چی؟ پول و این‌ها قبول نمی‌کنن؟ 136 00:11:02,788 --> 00:11:06,875 ‫چرا ولی این‌طوری فکر می‌کنن حتماً چیزهای ‫خیلی مهمی می‌دونه! 137 00:11:08,335 --> 00:11:10,337 ‫می‌تونی به اون طرف بگی؟ 138 00:11:10,337 --> 00:11:11,713 ‫آره بابا. 139 00:11:12,214 --> 00:11:15,634 ‫ممنونم لوسین. ممنون. 140 00:11:29,898 --> 00:11:31,733 ‫فقط یه اسم بگو. 141 00:11:38,949 --> 00:11:41,118 ‫وقتی چندتا حروف از الفبا رو 142 00:11:41,118 --> 00:11:43,579 ‫به‌ترتیب می‌چینی کنار هم چی به وجود میاد؟ 143 00:11:45,914 --> 00:11:46,915 ‫یه اسـم. 144 00:11:54,590 --> 00:11:56,091 ‫اسم‌ها رو بگو تا دست برداریم. 145 00:12:01,305 --> 00:12:04,725 ‫آدم‌هایی که «رو د لا پومپـه» ‌رو اداره می‌کنن ‫یه مشت حیوون وحشی‌ان. 146 00:12:05,809 --> 00:12:08,979 ‫همسرم می‌گه مردم رو امیدوار کن ‫بعد من رو درگیر همچین چیزهایی می‌کنه. 147 00:12:08,979 --> 00:12:11,857 ‫منم سعی می‌کنم امیدوارشون کنم؛ 148 00:12:12,858 --> 00:12:14,359 ‫اما از نظرم بهتره با مردم صادق باشم. 149 00:12:14,359 --> 00:12:15,944 ‫ما هم همین رو می‌خوایم. 150 00:12:22,618 --> 00:12:24,119 ‫اون‌ها خواهرت رو شکنجه می‌کنن. 151 00:12:25,037 --> 00:12:28,081 ‫حتی اگه همه‌چی رو هم بگه ‫باز هم می‌کشنش. 152 00:12:30,501 --> 00:12:32,419 ‫خواهرتون کجا زندگی می‌کرده؟ ‫ممکنه به‌شون بگه. 153 00:12:32,419 --> 00:12:35,255 ‫اگه بگه من می‌رم خونه‌ش ‫و می‌گم من رو به‌جای اون ببرین. 154 00:12:35,255 --> 00:12:37,049 ‫احمق نباش. 155 00:12:38,217 --> 00:12:40,886 ‫تو به‌جاش بری؟ باور کن ‫دلت نمی‌خواد. 156 00:12:41,595 --> 00:12:48,393 ‫فرمانده؛ آیا این شایعه حقیقت داره که نازی‌ها ‫بزودی قراره پاریس رو ترک کنن؟ 157 00:12:48,393 --> 00:12:49,394 ‫آره؛ 158 00:12:49,394 --> 00:12:54,066 ‫اما ممکنه زندانی‌ها رو هم با خودشون ‫ببرن تا توی کمپ ازشون کار بکشن. 159 00:12:55,359 --> 00:12:57,277 ‫- ببخشید که کمکی از دستم ساخته نیست. ‫- یه لحظه... 160 00:12:57,277 --> 00:12:59,446 ‫نازی‌ها واقعاً دارن از پاریس می‌رن؟ 161 00:13:00,364 --> 00:13:01,406 ‫امیدواریم. 162 00:13:02,407 --> 00:13:03,951 ‫چطوری می‌خوان زندانی‌ها رو ببرن؟ 163 00:13:07,788 --> 00:13:08,830 ‫با قطار. 164 00:13:09,957 --> 00:13:12,334 ‫همیشه با قطار منتقل‌شون می‌کنن. 165 00:13:16,672 --> 00:13:18,507 ‫باید به دوست پسر کاترین بگم. 166 00:13:18,507 --> 00:13:20,175 ‫بریم لوسین. 167 00:13:34,606 --> 00:13:38,193 ‫خب؛ فقط یه‌ راه اومد به ذهنم. یه‌نفر. 168 00:13:38,902 --> 00:13:40,946 ‫تنها کسی که با استفاده ازش می‌تونم چرچیل رو ببینم 169 00:13:40,946 --> 00:13:41,989 ‫خب کی؟ 170 00:13:41,989 --> 00:13:43,991 ‫السا لوم‌باردی. 171 00:13:45,117 --> 00:13:46,201 ‫یه ایتالیایی؟ 172 00:13:46,201 --> 00:13:49,371 ‫فرزند نامشروع خانواده سلطنتی. 173 00:13:50,080 --> 00:13:51,206 ‫لوم‌باردی‌های بریتانیایی رو می‌گی؟ 174 00:13:51,206 --> 00:13:52,499 ‫فامیلی شوهرشه. 175 00:13:53,166 --> 00:13:56,295 ‫با یه فرمان‌دار از ارتش «موسلینی» ‫ازدواج کرده. 176 00:13:56,295 --> 00:13:59,131 ‫اون من رو با دوک وست‌مینستر آشنا کرد، 177 00:13:59,131 --> 00:14:02,176 ‫بعد هم با شاهزاده ادوارد و چرچیل ‫و بقیه‌شون. 178 00:14:03,385 --> 00:14:06,555 ‫وینستون دیوونه‌وار عاشقِ الساست. 179 00:14:07,181 --> 00:14:08,140 ‫که اینطور. 180 00:14:08,140 --> 00:14:11,727 ‫اگه السا رو ببریم مادرید، ‫شاید بتونم چرچیل رو ببینم. 181 00:14:13,312 --> 00:14:14,813 ‫خب پس بهش بگو. 182 00:14:14,813 --> 00:14:17,608 ‫از زمان شروع جنگ زیاد رابطه خوبی ‫با هم نداشتیم. 183 00:14:18,817 --> 00:14:20,360 ‫و الان هم رفته رُم... 184 00:14:20,944 --> 00:14:22,404 ‫خب توی رُم آدم داریم. 185 00:14:23,030 --> 00:14:24,573 ‫سوال اصلی اینه که، ‫می‌شه بهش اعتماد کرد؟ 186 00:14:24,573 --> 00:14:27,075 ‫راستش مهم نیست؛ فقط از طریق اون ‫می‌تونم چرچیل رو ببینم. 187 00:14:27,576 --> 00:14:30,120 ‫باید یه بهونه‌ای بیاریم که به‌تون شک نکنن. 188 00:14:30,120 --> 00:14:31,413 ‫چی بهتر از کار... 189 00:14:32,539 --> 00:14:34,082 ‫یه بوتیک توی مادرید باز می‌کنیم. 190 00:14:37,628 --> 00:14:38,795 ‫عالیه. 191 00:14:41,048 --> 00:14:43,800 ‫همین الانش هم شبیه ‫مامورها شدی. 192 00:14:44,510 --> 00:14:45,511 ‫هیچ علاقه‌ای بهش ندارم. 193 00:14:46,011 --> 00:14:47,012 ‫نه؟ 194 00:14:54,520 --> 00:14:57,189 ‫بعداً حرف می‌زنیم. 195 00:15:02,736 --> 00:15:03,737 ‫کجا می‌ری؟ 196 00:15:04,488 --> 00:15:08,283 ‫می‌رم که مقدمات سفر دوستت السا لوم‌باردی ‫رو ترتیب بدم. 197 00:15:17,459 --> 00:15:21,421 ‫اروه، اگه بخوان زندانی‌ها رو منتقل کنن ‫با قطار این‌کار رو می‌کنن. 198 00:15:21,421 --> 00:15:23,465 ‫به این آسونی‌ها نیست. 199 00:15:23,465 --> 00:15:25,008 ‫دارم با «اروه» صحبت می‌کنم... 200 00:15:25,008 --> 00:15:28,720 ‫- نمی‌تونیم ریل قطار رو بفرستیم هوا؟ ‫- همینطور که نمی‌شه. 201 00:15:28,720 --> 00:15:30,889 ‫ببین، ما همه‌مون می‌خوایم به کاترین کمک کنیم. 202 00:15:30,889 --> 00:15:32,933 ‫اول باید بدونیم از کدوم مسیر 203 00:15:32,933 --> 00:15:35,644 ‫- می‌خوان برن آلمان. ‫- با حدس و گمان که کارمون نمی‌شه. 204 00:15:35,644 --> 00:15:37,688 ‫اونقدر مواد منفجره نداریم ‫که سر حدس اشتباهی هدر بدیم. 205 00:15:37,688 --> 00:15:40,399 ‫و اگه خیلی زود ریل رو بمب‌گذاری کنیم ‫می‌فهمن و مسیر رو تغییر می‌دن. 206 00:15:40,399 --> 00:15:41,608 ‫- کریستین؟ ‫- بله؟ 207 00:15:41,608 --> 00:15:43,151 ‫می‌دونم می‌خوای کمک کنی. 208 00:15:43,151 --> 00:15:48,323 ‫کسی رو نمی‌شناسی که توی «صلیب سرخ» ‫کاره‌ای باشه... 209 00:15:48,323 --> 00:15:49,700 ‫یا باهاشون در ارتباط باشه؟ 210 00:15:49,700 --> 00:15:52,578 ‫اون‌ها از ریل‌هاتون استفاده می‌کنن، ‫احتمالاً از زمان‌بندی حرکت قطارها خبر دارن. 211 00:15:52,578 --> 00:15:54,413 ‫پرس‌وجو می‌کنم. 212 00:15:54,413 --> 00:15:57,249 ‫یا سوئدی‌ها؛ ‫شاید رئیس‌ت یه آشنایی داشته باشه. 213 00:15:57,249 --> 00:16:00,502 ‫اون‌ها توی محافظت از زندانی‌های ‫سیاسی فرانسه کمک‌های زیادی کردن. 214 00:16:00,502 --> 00:16:03,463 ‫- مثل کاترین. ‫- باشه می‌پرسم. 215 00:16:04,047 --> 00:16:05,090 ‫موفق باشی. 216 00:16:09,261 --> 00:16:10,846 ‫دلم خیلی براش می‌سوزه. 217 00:16:17,060 --> 00:16:19,104 ‫اسم‌ بگو! اسم‌ها رو بگو! 218 00:16:55,098 --> 00:16:57,726 ‫ببخشید که مزاحم‌تون شدم ‫خانم لوم‌باردی. 219 00:16:58,644 --> 00:17:00,020 ‫پس برو پی کارت. 220 00:17:00,020 --> 00:17:03,649 ‫چشم اما چند نفر اومدن ‫با شما کار دارن. 221 00:17:06,734 --> 00:17:07,736 ‫کی اومده؟ 222 00:17:09,112 --> 00:17:10,989 ‫«ماموران گوستاپو» 223 00:17:10,989 --> 00:17:13,867 ‫اصرار دارن شما رو ببینن. 224 00:17:20,415 --> 00:17:21,708 ‫بگو منتظر بمونن. 225 00:17:23,001 --> 00:17:24,461 ‫منتظر نمی‌مونن. 226 00:17:41,019 --> 00:17:41,979 ‫سلام. 227 00:17:41,979 --> 00:17:43,397 ‫السا لوم‌باردی؟ 228 00:17:44,189 --> 00:17:47,276 ‫نه می‌بینید که پادشاه جورج‌ام، ‫لباس زنونه پوشیدم. 229 00:17:47,276 --> 00:17:49,152 ‫باید باهامون بیاین. 230 00:17:49,152 --> 00:17:51,363 ‫عجب دعوت دل‌نشینی. 231 00:17:52,197 --> 00:17:53,198 ‫برو رد کارت بابا. 232 00:17:55,742 --> 00:17:58,704 ‫ببخشید من آلمانی بلد نیستم لطفاً ‫یه‌بار دیگه به انگ‌ـ... 233 00:17:58,704 --> 00:18:00,414 ‫دستور دادن شما رو ببریم پاریس. 234 00:18:00,998 --> 00:18:03,250 ‫خب که این‌طور؛ ولی من جایی نمیام. 235 00:18:03,250 --> 00:18:05,586 ‫- اگه بدونید همسر من کیه... ‫- تاثیری نداره. 236 00:18:05,586 --> 00:18:07,880 ‫نـه! ولم کنید. برید پی کارتون! 237 00:18:07,880 --> 00:18:11,258 ‫لطفاً! ولم کنید. ‫این بی‌احترامیه! 238 00:18:11,258 --> 00:18:13,010 ‫ولم کنید. 239 00:18:13,010 --> 00:18:14,344 ‫خواهش می‌کنم، ولم کنید. 240 00:18:14,344 --> 00:18:16,680 ‫حداقل می‌شه بذارین ‫کفش‌هام رو بپوشم؟ 241 00:18:17,556 --> 00:18:21,310 ‫آره. توی «رو د لا پومپـه» زندانیه. 242 00:18:24,188 --> 00:18:25,314 ‫مگه شما صلیب سرخ نیستین؟ 243 00:18:25,981 --> 00:18:28,817 ‫اگه کاری از دست شما برنمیاد پس... 244 00:18:30,110 --> 00:18:31,361 ‫بازه! 245 00:18:31,361 --> 00:18:34,531 ‫- کریستین؟ ‫- ببخشید که به‌کار من نمیاد! لعنت به‌تون. 246 00:18:34,531 --> 00:18:39,703 ‫عجله کن باید همین الان بریم. سرکنسول سوئد ‫با ملاقات‌مون موافقت کرده. 247 00:18:41,205 --> 00:18:43,081 ‫واقعاً ازت ممنونم. 248 00:18:43,081 --> 00:18:46,752 ‫دارم به هر دری که می‌تونم می‌زنم. 249 00:18:46,752 --> 00:18:50,339 ‫واسه عروسی دخترش لباس خودِ عروس ‫و خانم‌ش رو من طراحی کردم. 250 00:18:50,881 --> 00:18:51,882 ‫با ماشین من بریم. 251 00:19:05,187 --> 00:19:06,647 ‫کاترین. 252 00:19:15,822 --> 00:19:18,033 ‫شاید تا ابد این‌جا بمونی 253 00:19:19,409 --> 00:19:20,410 ‫کاترین. 254 00:19:40,472 --> 00:19:41,515 ‫یه‌لحظه. 255 00:19:44,226 --> 00:19:45,811 ‫دارن از پاریس می‌رن. 256 00:19:47,104 --> 00:19:49,940 ‫اگه قوی بمونی و اسم‌ها رو به‌شون ندی، 257 00:19:50,941 --> 00:19:53,443 ‫اگه ببینن ارزش داری؛ ‫با خودشون می‌برنت. 258 00:19:54,736 --> 00:19:55,737 ‫خودت هم همین رو می‌خوای. 259 00:19:58,031 --> 00:19:59,449 ‫اون‌هایی که ضعیف‌ان رو می‌کشن. 260 00:20:01,076 --> 00:20:02,119 ‫ول می‌کنن می‌رن. 261 00:20:04,788 --> 00:20:06,081 ‫تو هم فرانسوی هستی؟ 262 00:20:14,256 --> 00:20:15,257 ‫الان نه دیگه. 263 00:20:17,759 --> 00:20:19,595 ‫می‌دونم هم‌وطنانم ‫هرگز من رو نمی‌بخشن. 264 00:20:21,096 --> 00:20:25,225 ‫اما این محبت رو در حقت کردم ‫تا شاید خدا بهت کمک کنه. 265 00:20:37,946 --> 00:20:39,114 ‫آقای دیور. 266 00:20:39,615 --> 00:20:42,659 ‫شوهر خواهرزاده‌ای من ‫هم توی «رو د لا پومپه» زندانی بود. 267 00:20:43,160 --> 00:20:47,039 ‫یادمه که می‌گفتی بعید می‌دونی ‫کاری از دستت بربیاد. 268 00:20:47,039 --> 00:20:50,417 ‫باید خیلی مراقبِ نحوه برخوردمون ‫با این موضوع باشیم. 269 00:20:50,417 --> 00:20:52,169 ‫اشتباهاتی مرتکب شدم. 270 00:20:52,169 --> 00:20:53,587 ‫سعی کردم تو کارشون دخالت کنم. 271 00:20:53,587 --> 00:20:55,339 ‫و اون هیولاها... 272 00:20:55,339 --> 00:20:58,926 ‫ناخن‌های پسرش رو کشیدن ‫و کره چشمش رو سوزوندن. 273 00:21:01,637 --> 00:21:03,305 ‫رائول لطفاً... 274 00:21:03,931 --> 00:21:08,310 ‫ما الان فقط می‌خوایم زمان‌بندی دقیق 275 00:21:08,310 --> 00:21:10,479 ‫حرکت قطارها و مسیرشون رو بدونیم. 276 00:21:10,479 --> 00:21:12,439 ‫برنامه زمان‌بندی زود به زود تغییر می‌کنه. 277 00:21:13,273 --> 00:21:16,026 ‫فعلاً اطلاعاتی دقیقی ندارم. 278 00:21:16,860 --> 00:21:19,738 ‫متاسفانه نهضت مقاومت با منفجر کردن ‫ریل‌ها... 279 00:21:19,738 --> 00:21:21,156 ‫حسابی نازی‌ها رو عصبانی کرده. 280 00:21:21,823 --> 00:21:23,700 ‫برای کمک کردن به خواهرت ‫به زمان بیشتری نیاز دارم. 281 00:21:24,368 --> 00:21:26,537 ‫بزودی اطلاعات بیشتری در اختیارم ‫قرار می‌گیره و سخت پیگیر می‌شم. 282 00:21:27,454 --> 00:21:28,539 ‫قول می‌دم. 283 00:21:33,001 --> 00:21:34,503 ‫بازه. 284 00:21:39,341 --> 00:21:42,261 ‫السا عزیزم؛ سفرت چطور بود؟ 285 00:21:42,261 --> 00:21:43,470 ‫سفـرم؟ 286 00:21:43,470 --> 00:21:45,931 ‫حمله کردن به خونه‌ام و من رو دزدیدن! 287 00:21:45,931 --> 00:21:49,142 ‫من‌که به‌شون گفتم به آرومی ‫و با ملایمت باهات برخورد کنن! 288 00:21:49,142 --> 00:21:51,937 ‫- پس کار تو بود؟ ‫- نه، شما دیگه برین. 289 00:21:52,479 --> 00:21:54,147 ‫بیا یه نوشیدنی‌ای چیزی بخوریم. 290 00:21:54,147 --> 00:21:57,693 ‫واقعاً برام قابل‌تحمل نبود ببینم ‫داری توی اون رابطه اذیت می‌شی. 291 00:21:57,693 --> 00:21:59,278 ‫حتی با این‌که از هم دور بودیم. 292 00:22:00,237 --> 00:22:01,280 ‫من واسه چی اینجام؟ 293 00:22:02,030 --> 00:22:05,701 ‫چطوری این سربازهای آلمانی ‫به حرفت گوش دادن؟ 294 00:22:05,701 --> 00:22:07,244 ‫اونطور که فکر می‌کنی نیست. 295 00:22:07,244 --> 00:22:09,204 ‫نکنه نازی شدی؟ 296 00:22:09,204 --> 00:22:10,289 ‫نه. 297 00:22:10,873 --> 00:22:12,749 ‫بعداً برات توضیح می‌دم. 298 00:22:12,749 --> 00:22:13,834 ‫دیگه کی این‌جاست؟ 299 00:22:14,918 --> 00:22:16,795 ‫هیچکس. خودمون دوتا 300 00:22:18,046 --> 00:22:21,550 ‫- بیا عزیزم؛ یه‌چیزی بخور. ‫- چرا اجازه دادی این‌طوری من رو بیارن؟ 301 00:22:21,550 --> 00:22:23,343 ‫مثل سگ ترسیدم! 302 00:22:23,343 --> 00:22:26,763 ‫ما از جنگ جهانی اول جون سالم به‌در بردیم؛ ‫این که چیزی نیست. 303 00:22:26,763 --> 00:22:29,308 ‫تو که حتماً زنده می‌مونی، بقیه رو بعید می‌دونم. 304 00:22:38,192 --> 00:22:39,693 ‫ویسکی واقعیه دیگه؟ 305 00:22:41,528 --> 00:22:42,863 ‫ویسکی مورد علاقه‌ت. 306 00:22:46,950 --> 00:22:48,619 ‫از کجا خریدی؟ 307 00:23:03,425 --> 00:23:05,219 ‫اگه حرفم گوش کنی زندگی‌ات ‫از این رو به اون رو می‌شه. 308 00:23:05,219 --> 00:23:06,428 ‫واسه همین گفتم بیای. 309 00:23:07,930 --> 00:23:09,890 ‫یه پیشنهادی واسه‌ت دارم. 310 00:23:10,390 --> 00:23:11,934 ‫بهتره بگم برای دوتامون. 311 00:23:11,934 --> 00:23:14,228 ‫یه‌بارم که شده روراست باش. 312 00:23:15,103 --> 00:23:16,313 ‫روراستم! تو زندگی‌ام رو تغییر دادی. 313 00:23:16,313 --> 00:23:18,440 ‫زندگی‌ات آره، ولی خودت همونی. 314 00:23:19,191 --> 00:23:22,778 ‫همیشه یه‌چیزی می‌خوای. حرفتو بزن! ‫چی می‌خوای از جونم؟ 315 00:23:22,778 --> 00:23:23,987 ‫بذار باز واسه‌ت بریزم. 316 00:23:24,863 --> 00:23:26,532 ‫قراره دوتایی بریم مادرید. 317 00:23:26,532 --> 00:23:29,993 ‫چی؟ 318 00:23:29,993 --> 00:23:33,747 ‫می‌خوام یه بوتیک توی مادرید باز کنم. 319 00:23:35,082 --> 00:23:36,291 ‫و می‌خوام بدمش دست تو. 320 00:23:39,461 --> 00:23:40,879 ‫من نمی‌خوام برم مادرید. 321 00:23:41,797 --> 00:23:43,298 ‫این‌جا هم نمی‌خوام بمونم. 322 00:23:44,007 --> 00:23:46,885 ‫کُلی خاطره بد دارم و بیشترشون ‫به‌خاطر توئـه. 323 00:23:47,845 --> 00:23:48,929 ‫بهت اعتماد ندارم. 324 00:23:49,805 --> 00:23:52,307 ‫فقط می‌خوام برم خونه. توروخدا بذار برم. 325 00:23:53,725 --> 00:23:54,893 ‫خونه‌ت توی ایتالیا... 326 00:23:54,893 --> 00:23:56,728 ‫خونه دیگه‌ای که ندارم. 327 00:23:56,728 --> 00:24:00,315 ‫نه آخه یه لحظه فکرکردم منظورت ‫خونه‌ی واقعی‌ت توی بریتانیاست. 328 00:24:00,858 --> 00:24:02,401 ‫دیگه عمراً من رو اون‌جا راه بدن. 329 00:24:02,401 --> 00:24:05,070 ‫نه الان که با فرمان‌دار موسلینی ‫ازدواج کردم. 330 00:24:05,571 --> 00:24:07,698 ‫خدایا، متنفرم از زندگی‌ای که باهاش دارم. 331 00:24:07,698 --> 00:24:11,034 ‫نگران نباش. می‌ریم پیش چرچیل ‫همه‌چی درست می‌شه. 332 00:24:12,578 --> 00:24:13,579 ‫وینستون؟ 333 00:24:14,288 --> 00:24:16,081 ‫وینستون توی مادریده؟ 334 00:24:16,081 --> 00:24:18,041 ‫آره. فردا می‌ره اون‌جا. 335 00:24:18,041 --> 00:24:20,627 ‫- خدای من. ‫- با فرانکلین دلانو جلسه داره. 336 00:24:23,172 --> 00:24:25,299 ‫وینستون می‌تونه کمکم کنه ‫بتونم برگردم انگلستان! 337 00:24:27,551 --> 00:24:29,094 ‫پس دوتایی با هم می‌ریم مادرید. 338 00:24:30,929 --> 00:24:32,014 ‫من چمدون‌ت رو می‌چینم. 339 00:24:34,766 --> 00:24:36,226 ‫چطوری می‌خوایم بریم؟ 340 00:24:36,226 --> 00:24:38,437 ‫نگران هیچی نباش السا. 341 00:24:42,024 --> 00:24:43,025 ‫اجازه هست؟ 342 00:24:43,859 --> 00:24:45,235 ‫- سلام. ‫- از دیدن‌تون خوشحالم 343 00:24:45,235 --> 00:24:46,445 ‫ماشین منتظره. 344 00:24:47,029 --> 00:24:48,780 ‫اشپاتز برای من کار می‌کنه. 345 00:24:48,780 --> 00:24:51,658 ‫قراره ما رو ببره مادرید. 346 00:24:52,284 --> 00:24:54,745 ‫- یه کوکتل نخوریم؟ ‫- نه وقت نداریم. 347 00:24:54,745 --> 00:24:56,121 ‫اشپاتز. 348 00:24:56,121 --> 00:24:58,874 ‫- آخه این دیگه چه اسمیه؟ اشپاتز... ‫- السا! به اون چیکار داری؟ 349 00:24:58,874 --> 00:25:00,626 ‫- بی‌خیال. ‫- آخه اینقدر جذابه نمی‌شه بی‌خیالش شد. 350 00:25:07,841 --> 00:25:09,009 ‫خبر خوب اینه که... 351 00:25:09,009 --> 00:25:10,802 ‫سرکنسول سوئد گفت ‫به زمان بیشتری نیاز داره. 352 00:25:10,802 --> 00:25:12,429 ‫گفت می‌تونه از صلیب سرخ کمک بگیره. 353 00:25:12,429 --> 00:25:14,264 ‫به‌مون دستور دادن؛ باید همین الان بریم. 354 00:25:14,264 --> 00:25:18,185 ‫نمی‌شه، وقتی نمی‌دونیم کاترین توی کدوم مسیره ‫کجا رو می‌خواین بمب‌گذاری کنین؟ 355 00:25:18,185 --> 00:25:20,854 ‫مافوق‌ام دستور داده مسیرهای شمالی ‫رو منفجر کنیم 356 00:25:20,854 --> 00:25:23,106 ‫چون آلمانی ها ‫دارن از اون‌جا میان. 357 00:25:23,106 --> 00:25:25,150 ‫اروه لطفاً این‌کارو نکن. ‫چرا به حرفم گوش نمی‌کنی! 358 00:25:25,150 --> 00:25:26,443 ‫گوش می‌کنم. 359 00:25:26,443 --> 00:25:29,696 ‫تا وقتی ندونیم کاترین کجاست ‫نمی‌تونیم جایی رو منفجر کنیم. 360 00:25:29,696 --> 00:25:30,822 ‫تا وقتی نفهمیدیم کاری نکنید. 361 00:25:30,822 --> 00:25:33,742 ‫توروخدا نکنید! این‌کار رو نکنید. ‫اون‌ها دارن کمک‌مون می‌کنن. 362 00:25:33,742 --> 00:25:36,870 ‫اگه خو‌ش‌شانس باشیم، این احتمالاً همون ‫مسیریه که قطار کاترین قراره ازش عبور کنه. 363 00:25:36,870 --> 00:25:38,205 ‫اما ریسک بزرگیه! 364 00:25:38,747 --> 00:25:40,958 ‫- نمی‌خوام امیدوارت کنم. ‫- باید بریم. 365 00:25:40,958 --> 00:25:43,252 ‫بریم. این تنها کاریه که ‫از دست‌مون برمیاد. 366 00:25:43,252 --> 00:25:44,545 ‫ببخشید کریستین. 367 00:25:44,545 --> 00:25:46,171 ‫باید دستورات رو عملی کنیم. 368 00:25:58,767 --> 00:26:01,061 ‫سیگار نمی‌خواین آقای اشپاتز؟ 369 00:26:01,061 --> 00:26:02,437 ‫اون رو بیخیال. 370 00:26:02,437 --> 00:26:04,898 ‫چطوری بی‌خیالش بشم؟ ‫جلوی چشم‌مون وایستاده. 371 00:26:04,898 --> 00:26:06,149 ‫سیگار می‌خوای؟ 372 00:26:06,149 --> 00:26:07,526 ‫فعلاً نه، ممنونم. 373 00:26:07,526 --> 00:26:10,195 ‫چه با ادب! عجب مرد متشخصی! 374 00:26:10,195 --> 00:26:15,033 ‫همسرم همیشه می‌گه خوب ‫نیست دیگه اینقدر با ادب باشم. 375 00:26:16,702 --> 00:26:18,537 ‫شاید چون با زن اشتباهی ازدواج کردی. 376 00:26:21,331 --> 00:26:24,918 ‫دوشیزه شنل، می‌شه یه لحظه ‫تنها باهاتون صحبت کنم؟ 377 00:26:24,918 --> 00:26:26,628 ‫نه، نه، شما این‌جا بمونید. 378 00:26:28,297 --> 00:26:32,259 ‫من می‌رم بیرون ببینم مشروبی چیزی ‫پیدا نمی‌کنم...شما نمی‌خواین؟ 379 00:26:32,259 --> 00:26:34,469 ‫- نه؛ ممنون ‫- هرچی خودت گرفتی برای منم بیار. 380 00:26:34,469 --> 00:26:35,888 ‫دوتا لیوان‌! 381 00:26:36,597 --> 00:26:38,765 ‫ببخشید عذر می‌خوام، می‌دونید ‫بار الان بازه یا نه؟ 382 00:26:38,765 --> 00:26:40,517 ‫- توی واگین بعدیه. ‫- ببخشید. 383 00:26:41,768 --> 00:26:44,855 ‫اون یکی نقشه‌‌ای که واسه دیدار با چرچیل ‫داشتیم به‌هم خورده. 384 00:26:45,397 --> 00:26:46,607 ‫کدوم نقشه؟ 385 00:26:46,607 --> 00:26:49,735 ‫ما همیشه یه نقش پشتیبان برای ‫ عملیات‌های شلنبرگ در نظر می‌گیریم. 386 00:26:49,735 --> 00:26:53,197 ‫سعی کرد از عوامل دوگانه انگلیسی ‫کمک بگیره، 387 00:26:53,197 --> 00:26:55,032 ‫اما ظاهراً ممکن نیست. 388 00:26:55,824 --> 00:26:57,409 ‫منظورت چیه ممکن نیست؟ 389 00:26:58,660 --> 00:27:00,078 ‫هیتلر کُشت‌شون! 390 00:27:01,872 --> 00:27:06,293 ‫و الان دیگه می‌دونه یکی پشت سرش ‫داره برای برقراری صلح تلاش می‌کنه! 391 00:27:06,293 --> 00:27:08,388 ‫تمام پلیس‌هاش رو در ‫حالت آماده باش قرار داده 392 00:27:08,412 --> 00:27:10,506 ‫تا هر آلمانی‌ای که از ‫مرز رد می‌شه رو بگیرن. 393 00:27:12,049 --> 00:27:14,551 ‫باید خیلی مراقب باشیم. 394 00:27:14,551 --> 00:27:15,469 ‫هیلتر؟ 395 00:27:17,221 --> 00:27:19,932 ‫- اون از عملیات مادل‌هت خبر نداشت؟ ‫- نه. 396 00:27:19,932 --> 00:27:22,601 ‫- خدای من. ‫- همگی توجه کنید 397 00:27:22,601 --> 00:27:25,479 ‫باید همه‌چی رو لغو کنیم ‫و از این قطار کوفتی پیاده شیم. 398 00:27:25,479 --> 00:27:28,774 ‫- کوکو. نمی‌تونیم جایی بریم! ‫- دیگه واقعاً کافیه. 399 00:27:28,774 --> 00:27:30,859 ‫نمی‌تونیم پیاده شیم! خیلی دیره! 400 00:27:30,859 --> 00:27:34,988 ‫به اسپانیا رشوه دادیم که ‫با ما کاری نداشته باشن. 401 00:27:34,988 --> 00:27:37,783 ‫یه کیف پر از پول هم قراره ‫بدیم به شما. 402 00:27:37,783 --> 00:27:39,868 ‫- من نمی‌تونم! ‫- می‌تونی! 403 00:27:39,868 --> 00:27:41,245 ‫داستان‌ت رو یادت نره! 404 00:27:41,245 --> 00:27:46,208 ‫می‌خوای تو مادرید بوتیک باز کنی! ‫سفرت کاریه. 405 00:27:46,208 --> 00:27:47,543 ‫بلیط‌هاتون! 406 00:27:49,127 --> 00:27:50,838 ‫- کجا می‌ری؟ ‫- زود میام. 407 00:27:50,838 --> 00:27:52,756 ‫باید قبل از این‌که از مرز اسپانیا رد بشیم 408 00:27:52,756 --> 00:27:55,133 ‫- ترتیب کارهای اداری‌ش رو بدم. ‫- بلیط‌هاتون رو آماده کنید. 409 00:27:55,133 --> 00:27:57,344 ‫هراتفاقی هم که بیفته، ‫تو باید بری مادرید! 410 00:28:32,963 --> 00:28:34,131 ‫بهتره یکم بخوابیم. 411 00:28:36,842 --> 00:28:39,511 ‫فکر خوبیه. خیلی خستمه! 412 00:28:41,763 --> 00:28:43,348 ‫ولی با این وضعیت نمی‌تونم. 413 00:28:44,349 --> 00:28:45,434 ‫حالا سعی کن. 414 00:28:48,395 --> 00:28:52,232 ‫- برام لالایی بخون کوکو شاید خوابم برد. ‫- مسخره‌بازی در نیار. 415 00:28:52,232 --> 00:28:54,276 ‫اون آهنگی که قبلاً می‌خوندی رو یادته؟ 416 00:28:56,153 --> 00:28:57,196 ‫من اصلاً نمی‌خونم. 417 00:28:58,614 --> 00:29:01,742 ‫وقتی که توی کلوب کار می‌کردیم رو می‌گم. 418 00:29:01,742 --> 00:29:04,870 ‫می‌دونم همیشه جوری وانمود می‌کنی که ‫انگار اون بخش از زندگی‌ات اصلاً وجود نداشته 419 00:29:04,870 --> 00:29:08,457 ‫اما بخوای حساب کنی بهترین ‫دوران زندگی‌مون همون سال‌ها بودن 420 00:29:16,757 --> 00:29:18,300 ‫باشه. می‌خونم. 421 00:29:37,319 --> 00:29:38,445 ‫وایسا. 422 00:29:40,280 --> 00:29:41,281 ‫نه. 423 00:30:13,689 --> 00:30:15,899 ‫یه مسیر دیگه رو هم می‌تونیم ‫بمب‌گذاری کنیم. 424 00:30:15,899 --> 00:30:19,111 ‫بذار حالا فعلاً این یکی رو ‫جمع کنیم. 425 00:30:20,529 --> 00:30:22,698 ‫حواس‌تون به وسط باشه! 426 00:30:23,282 --> 00:30:26,410 ‫به‌نظرت قطار کاترین از این مسیر میاد؟ 427 00:30:26,410 --> 00:30:27,578 ‫بیا فقط زود تمومش کنیم. 428 00:30:27,578 --> 00:30:28,912 ‫چی فکر می‌کنی؟ 429 00:30:29,830 --> 00:30:31,790 ‫شاید بردنش مونیخ، 430 00:30:32,875 --> 00:30:34,209 ‫شاید هم برلین. نمی‌دونم. 431 00:30:35,002 --> 00:30:36,170 ‫با دستور تو دست‌به‌کار می‌‌شیم. 432 00:30:42,426 --> 00:30:43,552 ‫خدای من. 433 00:30:44,511 --> 00:30:46,138 ‫- همه‌جا رو بگردید! ‫- چی شده؟ 434 00:30:46,138 --> 00:30:47,931 ‫- یالا ببینم! ‫- اشپاتز کجاست؟ 435 00:30:50,392 --> 00:30:53,854 ‫دارن مردم رو پیاده می‌کنن، ‫اشپاتز الان میاد پیش‌مون. 436 00:30:53,854 --> 00:30:54,980 ‫خب کجاست؟ 437 00:30:55,981 --> 00:30:56,857 ‫خدای من! 438 00:30:57,566 --> 00:30:58,400 ‫اون‌جا رو ببین. 439 00:31:00,402 --> 00:31:02,321 ‫- کجاست؟ ‫- دارن می‌برنش! 440 00:31:05,282 --> 00:31:06,283 ‫اشپاتز! 441 00:31:07,284 --> 00:31:08,285 ‫چی شده؟ 442 00:31:08,285 --> 00:31:09,453 ‫حرکت کنید. 443 00:31:16,793 --> 00:31:18,003 ‫خدای من! 444 00:31:31,767 --> 00:31:33,185 ‫الان دستگیرمون می‌کنن! 445 00:31:39,149 --> 00:31:40,234 ‫هدف سفرتون؟ 446 00:31:40,817 --> 00:31:42,986 ‫می‌خوایم توی مادرید یه بوتیک باز کنیم. 447 00:31:46,532 --> 00:31:47,699 ‫دوتاتون با همیم؟ 448 00:31:52,204 --> 00:31:53,580 ‫پس سفرتون کاریه... 449 00:31:53,580 --> 00:31:55,791 ‫- بله قربان. ‫- ما شریک‌ایم. 450 00:31:57,626 --> 00:31:58,627 ‫مدارک‌تون رو نشون بدین. 451 00:32:04,716 --> 00:32:05,717 ‫گفتم مدارک‌تون! 452 00:32:13,141 --> 00:32:15,853 ‫کافیه! برو سراغِ کوپه بعدی. 453 00:32:15,853 --> 00:32:16,937 ‫بقیه‌ش با من. 454 00:32:18,438 --> 00:32:19,815 ‫دوشیزه شنل! 455 00:32:20,816 --> 00:32:21,817 ‫بله؟ 456 00:32:30,450 --> 00:32:32,160 ‫از دیدن‌تون خوشحالم. 457 00:32:32,160 --> 00:32:33,245 ‫همچنین شما خانم. 458 00:32:35,831 --> 00:32:37,541 ‫اشپاتز گفت این رو بدم به شما. 459 00:32:38,959 --> 00:32:40,043 ‫ممنون. 460 00:32:40,794 --> 00:32:43,172 ‫- خودش چی شد؟ ‫- پلیس‌های گوستاپو در حالت آماده باش‌ان. 461 00:32:43,172 --> 00:32:45,549 ‫باید یه‌جوری از قطار پیاده‌ش می‌کردم. 462 00:32:46,300 --> 00:32:48,844 ‫توی اسپانیا دوباره به‌تون ملحق می‌شه. 463 00:32:50,470 --> 00:32:51,513 ‫موفق باشین. 464 00:32:52,097 --> 00:32:53,807 ‫شاید تونستین جون همه‌مون ‫رو نجات بدین. 465 00:33:05,235 --> 00:33:06,236 ‫چه غلطی داریم می‌کنیم؟ 466 00:33:07,279 --> 00:33:08,906 ‫داری واسه نازی‌ها کار می‌کنی نه؟ 467 00:33:09,489 --> 00:33:12,951 ‫نه. اون‌ها برای من کار می‌کنن. یعنی ما. 468 00:33:12,951 --> 00:33:14,161 ‫تا بریم پیش چرچیل. 469 00:33:14,745 --> 00:33:15,829 ‫- چی؟ ‫- آره. 470 00:33:15,829 --> 00:33:19,082 ‫چه‌خبر شده؟ ‫توی این کیف لعنتی چیه؟ 471 00:33:19,082 --> 00:33:20,959 ‫نمی‌دونم! بیا بازش کنیم. 472 00:33:25,214 --> 00:33:26,507 ‫ببین! 473 00:33:26,507 --> 00:33:28,175 ‫حتماً کار اشپاتزـه! 474 00:33:28,759 --> 00:33:31,053 ‫ببین. این‌ها واسه توئه! 475 00:33:31,053 --> 00:33:34,223 ‫اشپاتز گفت وقتی که رسیدیم ‫اسپانیا این‌ها رو بدم بهت. 476 00:33:34,223 --> 00:33:37,809 ‫قراره با این‌ها بوتیک‌مون ‫رو راه بندازیم. 477 00:33:37,809 --> 00:33:40,229 ‫یا بهت کمک کنیم دوباره برگردی انگلستان. ‫هرکاری خودت خواستی. 478 00:33:40,229 --> 00:33:42,314 ‫- خیلی زیاده... ‫- آره. 479 00:33:42,314 --> 00:33:43,482 ‫یعنی همه‌ش برای منه؟ 480 00:33:44,233 --> 00:33:46,276 ‫وقتی برسیم پیش چرچیل، آره. 481 00:33:46,276 --> 00:33:49,696 ‫بعدش دیگه خودت تصمیم بگیر می‌خوای چیکار کنی. 482 00:34:13,053 --> 00:34:15,389 ‫- سمت مونیخ؛ عجله کن. ‫- کیف‌ها رو جا نذاری. 483 00:34:36,034 --> 00:34:39,955 ‫- الان چیکار کنیم؟ نیست‌ش که این‌جا! ‫- یه‌کاریش می‌کنیم. 484 00:34:40,539 --> 00:34:41,540 ‫«ایستگاه اِندیه / مرز اسپانیا» 485 00:34:41,540 --> 00:34:42,791 ‫نمی‌دونم. 486 00:34:42,791 --> 00:34:46,003 ‫با یه‌کاریش می‌کنیم و بذار ببینم ‫چیزی نمی‌شه که اتفاقی نمیفته! 487 00:34:47,170 --> 00:34:48,714 ‫بعضی وقت‌ها میفته. 488 00:34:49,339 --> 00:34:50,340 ‫ببخشید. 489 00:34:50,340 --> 00:34:51,632 ‫حالت خوبه؟ 490 00:34:51,632 --> 00:34:53,969 ‫خب خداروشکر که رسیدم؛ ‫همینطور شما. 491 00:34:53,969 --> 00:34:55,679 ‫این همون ساکیه که طرف داد؟ 492 00:34:57,681 --> 00:34:59,183 ‫بقیه راه رو با ماشین می‌ریم. 493 00:34:59,183 --> 00:35:01,226 ‫- من می‌رم چمدون‌هاتون رو بیارم. ‫- باشه. 494 00:35:02,311 --> 00:35:03,562 ‫وایسا ببینم؛ پول من رو بُرد! 495 00:35:03,562 --> 00:35:05,939 ‫قول می‌دم دلت نمی‌خواد ‫با اونقدر پول دستگیرت کنن! 496 00:35:07,232 --> 00:35:09,610 ‫- اما اشپاتز، اون... ‫- اشپاتز کارش رو بلده! 497 00:35:14,323 --> 00:35:16,325 ‫به بابات گفتی؟ 498 00:35:18,368 --> 00:35:22,039 ‫نه. نمی‌تونم. فعلاً چیز خاصی نمی‌دونم. 499 00:35:22,039 --> 00:35:23,332 ‫آره، خب، تو... 500 00:35:26,001 --> 00:35:27,503 ‫واقعاً پسر خوبی هستی. 501 00:35:30,464 --> 00:35:32,007 ‫و همینطور برادر خیلی خوبی. 502 00:35:35,886 --> 00:35:37,513 ‫بیاین داخل؛ ظاهراً یه‌خبرایی هست. 503 00:35:42,392 --> 00:35:45,229 ‫نهضت مقاومت هم‌چنان داره ‫مسیرها رو بمب‌گذاری می‌کنه، 504 00:35:45,229 --> 00:35:46,730 ‫اما باهاشون مذاکره کردم. 505 00:35:46,730 --> 00:35:49,233 ‫اگه بذاریم قطارشون ‫رو به مرز آلمان برسه، 506 00:35:49,233 --> 00:35:52,694 ‫کاترین رو به مامورهای سوئدی تحویل می‌دن. 507 00:35:54,071 --> 00:35:55,072 ‫ممنونم. 508 00:35:56,114 --> 00:35:58,784 ‫قرار شد کاترین رو توی ایستگاه ‫«بار لـه دوک» تحویل بدن. 509 00:35:59,701 --> 00:36:01,703 ‫چقدر زمان داریم؟ چطوری برم اون‌جا؟ 510 00:36:01,703 --> 00:36:02,913 ‫نمی‌دونیم. 511 00:36:02,913 --> 00:36:06,208 ‫نمی‌شه تخمین زد کی می‌رسن؟ 512 00:36:06,208 --> 00:36:08,794 ‫نمی‌دونم. احتمالاً تا ‫فردا صبح وقت داریم. 513 00:36:08,794 --> 00:36:11,129 ‫افسرهای سوئدی و فرانسوی‌مون ‫رو فرستادم اون‌جا. 514 00:36:11,797 --> 00:36:13,090 ‫باید برم. 515 00:36:15,008 --> 00:36:16,593 ‫آقای لِلونگ، ما رو می‌رسونین؟ 516 00:36:16,593 --> 00:36:18,929 ‫بله؛ احتمالاً تا فردا صبح تو راهیم. 517 00:36:18,929 --> 00:36:22,766 ‫یه‌بار رفتم اون‌جا، خیلی دوره. 518 00:36:25,287 --> 00:36:28,615 {\an8}« ایستگاه با بار له دوک » [ 12 کیلومتر تا مرز آلمان ] 519 00:36:33,986 --> 00:36:35,612 ‫چرا دم ورودی پیاده نمی‌شیم؟ 520 00:36:35,612 --> 00:36:37,865 ‫مطمئن نیستم مشکلی برام پیش نمیاد یا نه، 521 00:36:37,865 --> 00:36:39,408 ‫واسه همین من با شما نمیام هتل. 522 00:36:40,993 --> 00:36:44,872 ‫با این اسامی اتاق‌های جداگونه براتون رزرو کردیم. 523 00:36:46,290 --> 00:36:48,250 ‫لطفاً زیاد دور و ور هم نپلکین. 524 00:36:48,250 --> 00:36:50,794 ‫چرا؟ مگه قرار نیست بوتیک باز کنیم؟ 525 00:36:50,794 --> 00:36:52,921 ‫اون برنامه‌ی فرداست، بعد ‫از دیدار با وینستون. 526 00:36:52,921 --> 00:36:56,049 ‫ساعت 9 توی سفارت باهاش قرار ملاقات دارین. 527 00:36:56,049 --> 00:36:58,010 ‫لطفاً امشب رو مراقبت کنید. 528 00:36:58,969 --> 00:37:00,512 ‫و اگه می‌شه یه‌لحظه ‫ما رو تنها بذار. 529 00:37:03,098 --> 00:37:04,099 ‫مراقب باش! 530 00:37:04,600 --> 00:37:06,351 ‫فردا چطوری پیدات کنم؟ 531 00:37:06,351 --> 00:37:08,645 ‫بهم زنگ بزن. به این شماره. 532 00:37:08,645 --> 00:37:11,190 ‫تو یه آپارتمان نزدیک این‌جام؛ ‫میام دنبال‌تون. 533 00:37:11,190 --> 00:37:13,692 ‫بعدشم که برمی‌گردیم پاریس. 534 00:37:13,692 --> 00:37:15,527 ‫برنامه‌ریزی‌هاتون واسه آینده تموم نشد؟ 535 00:37:18,447 --> 00:37:20,199 ‫- موفق باشی. ‫- امیدوارم همه‌مون موفق باشیم. 536 00:37:22,492 --> 00:37:24,912 ‫کوکو احتمالاً دوتامون رو به کشتن می‌ده. 537 00:37:25,829 --> 00:37:27,414 ‫زیاد نگران کوکو نیستم. 538 00:37:27,414 --> 00:37:29,791 ‫ولی اون عاشقته، شایدم ‫ازت متنفره! 539 00:37:29,791 --> 00:37:31,668 ‫به‌هرحال به‌گا رفتی. 540 00:37:34,421 --> 00:37:36,256 ‫چرا این‌قدر سبکه! 541 00:37:36,256 --> 00:37:38,258 ‫انگار خالیه! 542 00:37:38,842 --> 00:37:40,052 ‫چون هست. 543 00:37:40,052 --> 00:37:43,555 ‫- بذار توضیح بدم. ‫- نیازی نیست چیزی رو توضیح بدی. 544 00:37:43,555 --> 00:37:45,349 ‫می‌دونستم نباید به‌تون اعتماد کنم. 545 00:37:45,349 --> 00:37:47,976 ‫به «ریتز» خوش اومدین! ‫به «مادرید» خوش اومدین. 546 00:37:52,856 --> 00:37:55,025 ‫فکر می‌کنم می‌تونیم کاترین ‫رو نجات بدیم. 547 00:37:55,025 --> 00:37:57,194 ‫مسیر بعدی چقدر با این‌جا فاصله داره؟ 548 00:37:58,111 --> 00:37:59,863 ‫حداقل ده کیلومتر. 549 00:38:01,490 --> 00:38:04,201 ‫ایشاالله که قطار کاترین ‫از اون مسیر میاد. 550 00:38:17,047 --> 00:38:19,591 ‫یکم پیش داشتم با اشپاتز ‫حرف می‌زدم. 551 00:38:21,635 --> 00:38:23,720 ‫خیلی شبیه آلمانی‌هاست. 552 00:38:34,106 --> 00:38:36,108 ‫نباید با هم حرف بزنیم. 553 00:38:36,692 --> 00:38:37,818 ‫نـازیه نه؟ 554 00:38:42,614 --> 00:38:45,367 ‫آلمانیِ آلمانی نیست، می‌دونی؟ 555 00:38:45,367 --> 00:38:49,037 ‫اصالتاً اهل بریتانیا این‌هاست. 556 00:38:53,333 --> 00:38:54,960 ‫فکرکنم داره بهت دروغ می‌گه! 557 00:38:54,960 --> 00:38:57,129 ‫فهمیدی پول من رو قاپید؟ 558 00:38:57,129 --> 00:39:00,299 ‫پولت رو نقاپید. ‫مامور مرزی دزدیدش! 559 00:39:01,717 --> 00:39:03,969 ‫- پس خبر داری. ‫- آره؛ پول بود حالا دیگه. 560 00:39:05,929 --> 00:39:07,806 ‫پول و دروغ. 561 00:39:07,806 --> 00:39:09,892 ‫حالا مگه مهمه دستِ کی باشه... 562 00:39:12,436 --> 00:39:13,979 ‫بیشتر از اون‌ها ‫برات جور می‌کنم. 563 00:39:14,855 --> 00:39:17,608 ‫می‌دونی، عاشقِ این ویژگی‌ات هستم. 564 00:39:18,483 --> 00:39:20,903 ‫احساس می‌کنم خدادادیه! 565 00:39:20,903 --> 00:39:25,199 ‫- این‌که همیشه به خودت و قدرت‌هات باور داری. ‫- فیلم هندی راه ننداز، امن نیست این‌جا. 566 00:39:25,199 --> 00:39:30,204 ‫کوکو شنل افسانه‌ای، ‫بانوی خودساخته! 567 00:39:30,204 --> 00:39:34,875 ‫بانوی بزرگ و باهوشی که بدون ‫کمک هیچکسی به این‌جا رسیده، شنل. 568 00:39:34,875 --> 00:39:36,752 ‫عاشقِ این بخششم. 569 00:39:36,752 --> 00:39:38,879 ‫اگه مردم واقعاً بفهمن کی هستی... 570 00:39:44,009 --> 00:39:46,678 ‫دوست پسرت نـازیه! 571 00:39:50,474 --> 00:39:53,519 ‫تو هنوزم اون دختر کوچولوی یتیمی ‫هستی که قبلاً بودی. 572 00:39:55,771 --> 00:39:59,191 ‫نکنه فراموش کردی که ‫بابات تو رو پَس زد؟ 573 00:40:04,154 --> 00:40:06,740 ‫من دارم بهت کمک می‌کنم به خواسته‌هات ‫برسی و بری خونه... 574 00:40:09,117 --> 00:40:10,869 ‫اون‌وقت تو اینطوری باهام رفتار می‌کنی؟ 575 00:40:11,995 --> 00:40:13,789 ‫فکر کردی اگه کمک‌های من نبود 576 00:40:13,789 --> 00:40:16,208 ‫تو الان اینقدر موفق بودی؟ 577 00:40:19,419 --> 00:40:23,006 ‫عزیزم من هیچوقت به کمک‌های ‫تو نیازی نداشتم. 578 00:40:23,006 --> 00:40:26,760 ‫اگه اینطوریه پس چرا استایل و سبک ‫من رو دزدیدی زدی به نام خودت؟ 579 00:40:26,760 --> 00:40:29,972 ‫اگه می‌خوای خیال‌پردازی کنی که «آره ‫می‌تونستی یکی مثل من باشی» 580 00:40:29,972 --> 00:40:31,431 ‫آره جون عمت می‌تونستی. 581 00:40:31,431 --> 00:40:34,977 ‫اینقدر احمقی که هیچوقت نمی‌فهمی ‫استعداد واقعی 582 00:40:34,977 --> 00:40:38,355 ‫اینه که تا جایی که می‌تونی توی زندگی ‫پیشرفت کنی و خیال خودت رو راحت کنی. 583 00:40:38,489 --> 00:40:40,774 ‫تو مثل یه تابلو بودی که من ‫روی دیوار خونه‌ام آویزون کردم. 584 00:40:40,774 --> 00:40:43,402 ‫بهت می‌گم «الهام‌دهنده» ‫چون کارم همینه... 585 00:40:43,402 --> 00:40:46,989 ‫تو الهام‌دهنده‌ای؛ می‌تونی الگوـم باشی ‫تا انگیزه بگیرم 586 00:40:46,989 --> 00:40:48,782 ‫با همین یه تیکه پارچه ‫چیزهایی می‌تونم درست کنم 587 00:40:48,782 --> 00:40:51,618 ‫که از کُل سر و ریخت تو ‫روی هم نمی‌شه. 588 00:41:00,335 --> 00:41:01,336 ‫خیلی‌خب... 589 00:41:03,714 --> 00:41:05,007 ‫فردا می‌بینمت. 590 00:41:07,426 --> 00:41:11,597 ‫از کوره در رفتم؛ به‌خاطر ‫استرس جنگ و این‌هاست. 591 00:41:11,597 --> 00:41:13,432 ‫می‌دونم عزیزم فدای سرت. 592 00:41:13,432 --> 00:41:15,934 ‫دل توی دلم نیست که دوباره وینستون رو ببینم. 593 00:41:17,352 --> 00:41:18,478 ‫توروخدا من رو ببخش. 594 00:41:20,397 --> 00:41:23,817 ‫یادت رفته وقتی از کوره‌در می‌ری ‫چقدر دل‌نشین می‌شی؟ 595 00:41:23,817 --> 00:41:24,902 ‫بس‌کن... 596 00:41:27,487 --> 00:41:30,407 ‫نه جدی؛ به همچین ‫هیجان غیرمنتظره‌ای نیاز داشتم. 597 00:41:31,742 --> 00:41:33,619 ‫فردا می‌بینمت عزیزم. خوب بخوابی. 598 00:42:07,110 --> 00:42:10,948 ‫چقدر طول می‌کشه برسیم ‫ایستگاه «بـار د لـوک» ؟ 599 00:42:11,740 --> 00:42:13,367 ‫فردا صبح می‌رسیم قربان. 600 00:44:01,058 --> 00:44:02,059 ‫السا... 601 00:44:03,602 --> 00:44:05,312 ‫کجایی تو آخه... 602 00:44:06,438 --> 00:44:07,773 ‫کجایی؟ 603 00:44:13,195 --> 00:44:14,404 ‫می‌تونم کمک‌تون کنم؟ 604 00:44:14,404 --> 00:44:16,240 ‫باید هرچه سریع‌تر آقای «هُوِر» رو ببینم. 605 00:44:16,240 --> 00:44:17,824 ‫اسم‌تون لطفاً؟ 606 00:44:17,824 --> 00:44:19,201 ‫کوکو شنل. 607 00:44:19,201 --> 00:44:20,827 ‫- چند لحظه تشریف داشته باشین. ‫- خیلی مهمه! 608 00:44:20,827 --> 00:44:23,622 ‫شاید برای شما مهم باشه؛ لطفاً بشینید. 609 00:44:25,332 --> 00:44:26,625 ‫الان برمی‌گردم. 610 00:44:28,418 --> 00:44:29,920 ‫دوشیزه شنل؟ 611 00:44:31,421 --> 00:44:33,298 ‫خوشحالم می‌بینم‌تون. بفرمایین. 612 00:44:34,341 --> 00:44:35,342 ‫شما؟ 613 00:44:35,342 --> 00:44:36,718 ‫سفیرِ «هور» 614 00:44:36,718 --> 00:44:38,720 ‫چیزهای زیادی از شما شنیدم. 615 00:44:41,348 --> 00:44:43,600 ‫چه کمکی از دستم برمیاد دوشیزه؟ 616 00:44:43,600 --> 00:44:47,396 ‫پیامی برای آقای وینستون دارم ‫که هرچه‌ سریع‌تر باید مطلع‌شون کنم. 617 00:44:48,313 --> 00:44:49,439 ‫ممکن نیست. 618 00:44:52,067 --> 00:44:55,237 ‫به‌شون بگین با السا لوم‌باردی اومدم. 619 00:44:55,237 --> 00:45:00,033 ‫اگر جناب نخست وزیر مادرید بودن ‫حتماً این‌کار رو می‌کردم. 620 00:45:00,033 --> 00:45:01,201 هنوز نیومدن؟ 621 00:45:01,201 --> 00:45:03,203 ‫نه دوشیزه. 622 00:45:04,663 --> 00:45:07,541 ‫می‌تونم منتظر بمونم. ‫کِی میان؟ 623 00:45:07,541 --> 00:45:11,378 ‫ایشون توی مراکش مریض شدن ‫و قرار نیست بیان. 624 00:45:19,595 --> 00:45:21,680 ‫تلفنی چی؟ ‫نمی‌شه باهاشون تماس بگیریم؟ 625 00:45:21,680 --> 00:45:24,433 ‫متاسفانه ممکن نیست. 626 00:45:26,894 --> 00:45:30,147 ‫لطفاً به‌شون بگین کارمون ضروریه 627 00:45:30,147 --> 00:45:34,234 ‫و من با السا لوم‌باردی اومدم. 628 00:45:34,234 --> 00:45:39,364 ‫بله دوشیزه، ایشون می‌دونن خانم ‫السا لوم‌باردی با شما هستن. 629 00:45:41,283 --> 00:45:42,451 ‫شما از کجا می‌دونین؟ 630 00:45:45,287 --> 00:45:48,248 ‫خانم لوم‌باردی یک ساعت و نیم ‫پیش به دیدار بنده اومد. 631 00:45:48,957 --> 00:45:49,958 ‫گفتن 632 00:45:52,002 --> 00:45:55,797 ‫شما ایشون رو از ایتالیا دزدیدین؛ 633 00:45:55,797 --> 00:45:58,258 ‫و گولش زدین تا بیاد مادرید 634 00:45:58,258 --> 00:46:00,636 ‫تا بتونید با جناب نخست وزیر صحبت کنین 635 00:46:00,636 --> 00:46:03,877 ‫همینطور گفتن توی هتل‌تون ‫در پاریس به ماموران 636 00:46:03,901 --> 00:46:07,142 ‫گوستاپو دستور می‌دادین ‫و اون‌ها اطاعت می‌کردن. 637 00:46:07,142 --> 00:46:08,602 ‫من همچین کاری نکردم! 638 00:46:08,602 --> 00:46:13,440 ‫گفتن با آلمانی دست‌تون توی یه کاسه‌ست ‫تا جناب نخست وزیر رو گول بزنین. 639 00:46:13,440 --> 00:46:14,733 ‫عمراً. عمراً. 640 00:46:14,733 --> 00:46:16,193 ‫و همینطور 641 00:46:16,193 --> 00:46:20,072 ‫این‌که دارین با یه مامور نازی به نام اشپاتز 642 00:46:20,739 --> 00:46:22,449 ‫همکاری می‌کنین. 643 00:46:25,827 --> 00:46:28,914 ‫واقعاً حرف‌های السا لوم‌باردی ‫رو باور می‌کنید؟ 644 00:46:29,790 --> 00:46:31,583 ‫من حرف هیچکس رو باور نمی‌کنم. 645 00:46:33,544 --> 00:46:34,545 ‫اشپاتز. 646 00:46:38,131 --> 00:46:39,466 ‫اشپاتز. 647 00:46:43,428 --> 00:46:48,267 ‫ما ماموران آلمانی زیادی رو می‌شناسیم، ‫اما این یکی رو نه. 648 00:46:48,267 --> 00:46:51,061 ‫این دختر دیوونه شده. 649 00:46:59,903 --> 00:47:01,280 ‫اون یه فاشیسته! 650 00:47:02,239 --> 00:47:04,575 ‫با یه فرمان‌دار از ارتش موسلینی ازدواج کرده. 651 00:47:04,575 --> 00:47:08,745 ‫بله ما از زندگی شخصی ‫خانم لوم‌باردی اطلاع کامل داریم. 652 00:47:12,749 --> 00:47:15,419 ‫و هیچ کدوم از حرف‌هاش حقیقت نداره. 653 00:47:16,712 --> 00:47:18,714 ‫پس چرا اومدین این‌جا؟ 654 00:47:19,339 --> 00:47:23,218 ‫به‌خاطر اون. تا آقای وینستون رو ببینه 655 00:47:23,969 --> 00:47:27,598 ‫تا بتونه برگرده بریتانیا؛ پیش معشوق‎‌ش. 656 00:47:29,183 --> 00:47:30,809 ‫خب ایشون الان پیش ماست. 657 00:47:31,310 --> 00:47:35,439 ‫دستور داریم فعلاً ایشون ‫رو توی مادرید نگه داریم. 658 00:47:35,439 --> 00:47:40,319 ‫هرچقدر که اون ازدواج مایه ‫خجالت و تاسفه، 659 00:47:40,319 --> 00:47:45,115 ‫ما معتقدیم ایشون ممکنه اطلاعات مهمی ‫داشته باشن. 660 00:47:46,200 --> 00:47:48,160 ‫بعید می‌دونم چیز خاصی بدونه. 661 00:47:50,537 --> 00:47:52,206 ‫می‌شه باهاشون صحبت کنم؟ 662 00:47:52,206 --> 00:47:56,043 ‫شاید بتونم آرومش کنم یا... 663 00:47:56,043 --> 00:47:58,462 ‫ممکن نیست. 664 00:47:58,462 --> 00:48:02,299 ‫باید سریعاً به پاریس برگردین. 665 00:48:02,299 --> 00:48:05,969 ‫آقای وینستون دستور دادن ‫شما رو تا قطار همراهی کنیم. 666 00:48:09,473 --> 00:48:12,684 ‫پس السا چی می‌شه؟ 667 00:48:13,310 --> 00:48:14,520 ‫شما نگران نباشین. 668 00:48:16,772 --> 00:48:20,359 ‫من و جناب نخست وزیر دوتامون 669 00:48:20,359 --> 00:48:24,905 ‫بر این باور داریم که فرماندهان عالی ‫رتبه آلمانی یک مشت روانیِ آدم‌کش هستن 670 00:48:24,905 --> 00:48:30,369 ‫اما انتظار نداشتیم اینقدر احمق باشن که 671 00:48:31,912 --> 00:48:35,666 ‫کسی مثل شما رو برای چنین کاری بفرستن. 672 00:48:42,256 --> 00:48:43,423 ‫موافقم. 673 00:48:47,553 --> 00:48:50,013 ‫پس بهتره هرچه سریع‌تر ‫برگردین پاریس. 674 00:49:20,627 --> 00:49:22,254 ‫- رسیدیم! ‫- ایست. 675 00:49:32,014 --> 00:49:34,892 ‫مجوزمون این‌جاست. 676 00:49:34,892 --> 00:49:36,310 ‫آقای لِلونگ، من... 677 00:49:48,906 --> 00:49:50,407 ‫آقای للونگ، 678 00:49:52,284 --> 00:49:53,619 ‫مشکلی نداره. بذار برن. 679 00:49:54,411 --> 00:49:55,871 ‫ممنون آقای للنوگ! 680 00:49:59,583 --> 00:50:02,211 ‫صدای قطاره! اومد! برین کنار. 681 00:50:13,096 --> 00:50:14,306 ‫کاترین؟ 682 00:50:15,766 --> 00:50:16,767 ‫کاترین؟ 683 00:50:20,145 --> 00:50:21,563 ‫کاتــرین! 684 00:50:22,189 --> 00:50:23,857 ‫چرا واینمیسته؟ 685 00:50:25,984 --> 00:50:26,985 ‫کاترین؟ 686 00:50:27,486 --> 00:50:28,654 ‫کاترین! 687 00:50:29,446 --> 00:50:31,490 ‫کاترین! 688 00:50:31,490 --> 00:50:33,075 ‫چرا قطار واینستاد؟ 689 00:50:33,075 --> 00:50:34,868 ‫- دارن می‌رن! ‫- کاترین! 690 00:50:34,868 --> 00:50:37,287 ‫نهضت مقاومت باز هم ‫ریل‌ها رو منفجر کرد! 691 00:50:37,871 --> 00:50:43,877 ‫کاترین! نـه! کاترین! 692 00:50:43,877 --> 00:50:45,087 ‫کاترین! 693 00:50:45,730 --> 00:50:51,994 ارائه شده توسط رسانه پاپکورن تایم .:: www.PAPCORNTIME.com ::. اطلاع از جدیدترین آدرس پاپکورن تایم در اینستاگرام ما @papcorntime 694 00:51:03,772 --> 00:51:06,441 ‫کریستین متاسفم. 695 00:51:06,441 --> 00:51:08,902 ‫هیچ کاری از دست‌مون برنمی‌اومد. 696 00:51:09,462 --> 00:51:16,795 ‫ترجمه از «آیــــدا» ‫::. Ayda.NDR .::